کد مطلب:125499 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:348

تجلی جمال
فرخنده باد طلعت خوبت كه در ازل

ببریده اند بر قد سروت قبای ناز



هر چند خاصان و برگزیدگان حضرت حق، جل و علا، در آفرینش از یك گوهرند و همه مجلای یك نور، اما به اقتضای مشیت باری تعالی و به مقتضای زمان، هر یك از این انوار، ظهور و تجلی خاصی دارند.

بعضی مظهر جلال و برخی آیت جمالند.خداوند كه نور زمین و آسمان است در هر یك از این آینه ها به گونه ای رخ نموده و به وجهی خاص جلوگر شده است.

در میان پیشوایان معصوم، امام مجتبی علیه السلام مظهر رأفت و جمال الهی است.البته امامان همه مجمع صفات كمال بوده اند، اما بروز و ظهور سلم و مدارا و حلم و بردباری در آن حضرت تجلی خاص دارد.

چنان كه در روایت آمده كه روزی حضرت فاطمه، علیهاالسلام، دست حسن و حسین را گرفته نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا اینان فرزندان تواند به هر یك چیزی مرحمت كن كه از تو به میراث برند.پیامبر فرمود:

اما الحسن فان له هدنی و سؤددی و اما الحسین فان له جودی و شجاعتی.

یعنی: آرامش و سكون و مجد و عزت من از برای حسن وجود و بخشش و شجاعت من از برای حسین.

در حلم و بردباری آن امام در مطاوی كتب روایت و تاریخ، مطالب بسیار آمده كه نقل آن در این مقام ممكن نیست، تنها به سخن هجویری در كشف المحجوب بسنده می كنم، او آورده:



[ صفحه 6]



اندر حكایات یافتم كه اعرابی از بادیه درآمد و او بر در سرای خود نشسته بود اندر كوفه، اعرابی وی را دشنام داد و مادر و پدرش را، وی برخاست و گفت: یا اعرابی اگر گرسنه ای تا نانت آرند و یا تشنه تا آبت آرند، تو را چه رسیده است؟ و وی می گفت: تو چنین و پدرت چنین و چنین، حسن، رضی الله عنه، فرمود غلام را تا یك بدره دینار بیرون آورد و گفت: یا اعرابی معذور دار كه اندر خانه ی ما بیش از این نمانده است و الا از تو دریغ نداشتمی، چون اعرابی این سخن بشنید گفت: اشهد انك ابن رسول الله، صلی الله علیه و سلم.گواهی دهم كه تو پسر پیغمبری و من اینجا به تجربت حلم تو آمدم.



من چون تو به دلبری ندیدم

گلبرگ چنین طری ندیدم



مانند تو آدمی در آفاق

ممكن نبود، پری ندیدم



با روی تو ماه آسمان را

امكان برابری ندیدم



دلبستگی و محبت پیامبر را نسبت به امام مجتبی علیه السلام، روات حدیث به تواتر نقل كرده اند و آن حضرت مكرر گفته است: اللهم انی احبه فاحبه بار خدایا من او را دوست دارم تو نیز او را دوست بدار.

نیز در حدیث آمده: ان النبی اخذ بید الحسن و الحسین فقال: من احبنی و احب هذین و اباهما و امهما، كان معی فی درجتی فی الجنه یعنی پیامبر دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: هر كسی مرا دوست دارد و این دو تن و پدر و مادر آنان را، در بهشت با من است و در همان مقام و جایگاه من قرار دارد - شاعر عرب در ترجمه ی حدیث گوید:



اخذ النبی ید الحسین و صنوه

یوما و قال و صحبه فی مجمع



من ودنی یا قوم او هذین او

ابواهما فالخلد مسكنه معی



و همچنین در حدیث آمده كه روزی پیامبر به نماز ایستاده بود و امام مجتبی كه كودكی نورس بود به مسجد درآمد، چون پیامبر به سجده رفت بر دوش او نشست و آن حضرت سجده را آن قدر طول داد تا او فرود آمد یكی از اصحاب گفت: ای رسول خدا با این كودك در نماز مماشات می كنی.فرمود:

او ریحانه ی من است، دریغم آید اندوهگین شود.و در نهج البلاغه آمده كه روزی در جنگ صفین امام مجتبی آهنگ پیكار كرد، امام علی، علیه السلام از خود به در شده و فرمود: این جوان



[ صفحه 7]



را باز دارید تا آهنگ نبرد نكند و اركان حیات مرا منهدم نسازد، من بدین دو دریغ می ورزم كه با مرگشان تبار پیامبر منقطع گردد[مراد امام حسن و امام حسین، علیهماالسلام، است]و اما مقام والای آن حضرت را كدام خامه و كدام لفظ و عبارت را یاراست تا سطری از آن باز گوید كه در این میدان پای كمیت اندیشه لنگ است.او سراپا محو و فانی در ذات معبود ازلی بود.پیوسته لبش به ذكر خداوند مشغول بود بیست و پنج بار پیاده به حج رفت و سه بار جمیع دارایی خویش را با مسكینان قسمت كرد.

چون به نماز می ایستاد اندامش به لرزه در می آمد و رنگش زردی می گرفت.گفتند: چرا چنینی؟ فرمود: هر كس به محضر رب العرش می رود سزاوار است كه چنین باشد، چون به در مسجد می رسید می گفت: الهی ضیفك ببابك، یا محسن قد اتاك المسیئ، فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندك، یعنی: بار خدایا این میهمان توست كه هم اكنون در درگاهت ایستاده، ای نیكوكار اینك بنده ی خطاكار تو به پیشگاهت آمده، از كارهای زشت من به زیباییهایی كه در نزد توست درگذر.

آن حضرت چون به نماز می ایستاد می گفت:

بار خدایا من غریب مملكتم، افتاده در چاه معصیتم، غرقه ی دریای محنتم، درد دارم و دارو نمی دانم، یا می دانم و خوردن نمی توانم، نه روی آنكه نومید شوم و نه زهره ی آنكه فراتر آیم.



گر درخور آن نی ام كه رویت بینم

باری به سر كوی تو قربانم كن



شیخ اكبر محیی الدین در مناقب خود نسبت به آن حضرت چنین اظهار ارادت می كند:

«تحیات زاكیات بدان فرخنده روان مطهر و پاكیزه جان معطر باد كه روح و ریحان حضرت رسول است و كلمه ی طیبه ی توحید را دومین شرط از شرایط قبول، چهارم شخص اصحاب كساست و داننده ی اسرار عما.

گنجینه و محل اسرار رسول است و دارای كلیات اصول، نگهدار دین است و وعاء دانش، معدن فضائل و باب سلم و كهف معارف و علوم و عین شهود و نفس معلوم روح مراتب موجود و قلب عوالم وجود، فهرست مجسم علوم لدنی، مروارید صدف انت منی، نور درخشنده ی شجره ی وادی ایمن، جامع كمالات صوری و معنوی ابومحمد الحسن، علیه الصلوة و السلام».



[ صفحه 8]



اما شرح مظلومیت و اندوه بی نهایت او داستانی دراز دامن و حدیثی طاقت سوز است، كه به صد دفتر باز نتوان گفت.

آن مظهر سلم و آیت بردباری و حلم چه مایه درد و رنج كشید و چه بلایا و مصایب دید كه اگر بر كوهها فرود می آمد از هم متلاشی می شدند.

منافقان و دنیاپرستان با وی چه گستاخی ها و بی حرمتی ها كردند و به كفر نسبتش دادند و دشنام و ناسزا گفتند و دوستان ملامت كردند و آزارها دادند آن حضرت بر آن بود كه با معاویه آن جرثومه ی فساد و نیرنگ پیكار كند و اسلام را به مجرای صحیح آن بازگرداند اما دنیاطلبان و منافقان، حتی برخی منسوبان و نزدیكان، با وی غدر می كردند و عبید دنیا شدند و او را تسلیم دشمن بدكنش كردند.

كار بدانجا كشید كه بر وی شوریدند و به خیمه ی وی درآمده اسباب و اثاثیه را غارت كردند و ردا از دوش او كشیدند و چون به مدائن درآمد منافقی بر او تاخت و گفت: ای حسن، كافر شدی و سلاح زهرآلود را بر ران آن جناب فرود آورد، امام از شدت درد از مركب به زیر افتاد، و دمادم شرنگ اندوه به كامش كردند تا با نوشیدن آب زهرآگین از محنت ایام آسوده گشت چنان كه مرحوم وصال گفت:



خونی كه خورد در همه عمر از گلو بریخت

خود را تهی ز خون دل چند ساله كرد



شگفتا كه از جنازه اش نیز دست برنداشتند و كردند آنچه كردند.

آری چنان كه از شیخ اكبر شنیدم آن حضرت فهرست مجسم علوم لدنی است، در بیان معارف و كشف اسرار، گنجینه ی علم الهی است، هجویری در كشف المحجوب چنین گوید:

«آن جگربند مصطفی و ریحان دل مرتضی و قرةالعین زهرا ابومحمد حسن بن علی، كرم الله وجهه، وی را اندر این طریقت نظری تمام بود و اندر دقائق عبارات حظی وافر داشت، تا كه گفت اندر حالت وصیت: علیكم بحفظ السرائر فان الله مطلع علی الضمائر بر شما بادا به حفظ اسرار كه خداوند تعالی داننده ی ضمائر است.»

بخشی از وصیت آن حضرت را كه در واپسین لحظات عروج به ملكوت و جوار رفیق اعلی بیان فرموده زینت بخش این مقال می دارم حیازة بن امیه در هنگام مرض آن حضرت به دیدار او شتافت و گفت:



[ صفحه 9]



ای فرزند فرستاده ی خدا مرا موعظت فرمای، امام چنین فرمود: مهیای سفر آخرت باش و زاد آن سفر را پیش از فرارسیدن مرگ تحصیل كن، و بدان كه تو طلب دنیا می كنی و مرگ تو را طلب می كند، اندوه روزی كه نیامده بر روی دوش روزی كه درآنی بار مكن، بدان كه هر چه از مال زیاده از قوت خود تحصیل كنی خزینه دار دیگری خواهی بود و آگاه باش كه در حلال حساب است و در حرام عقاب و در شبهات عتاب، پس دنیا را به منزله ی مرداری دان.از آن به قدر كفاف بسنده كن كه اگر حلال باشد، زهد ورزیده باشی، و اگر حرام است در آن وبال گناهی نباشد و اگر شبهه است به ضرورت مباح باشد و در آن عتاب نباشد، از برای دنیای خود چنان كار كن كه گویی همیشه زنده خواهی بود و برای آخرت چنان كار كن كه گویی فردا خواهی مرد.

درود خداوند و فرشتگان بر آن امام معصوم و پیشوای مظلوم؛ روزی كه پای به جهان نهاد و روزی كه به سوی قرب جوار معبود شتافت و آن روز كه در پیشگاه رب الارباب برانگیخته خواهد شد.

باری از دیرباز تا هم اكنون شیفتگان آن مظهر جمال و مجمع كمال از شاعران و سخنوران زبان به منقبت و ستایش آن سرور گشاده و هر یك به فراخور بضاعت و میزان استطاعت خویش به پیشگاه آن امام همام ارادت خود را عرضه داشته اند.

این آثار در كتابها و مجموعه ها پراكنده و دور از دسترس همگان است.گردآورندگان این مجموعه، بر آن شدند كه مقداری از آن آثار را برگزیده در دسترس دوستداران خاندان عصمت و ارادتمندان مقام ولایت قرار دهند، از این رو به كار برخاستند و اشعاری را انتخاب كردند كه هم اكنون پیش روی شماست، با اذعان بدین حقیقت كه آنچه در این مجموعه گرد آمده همه از آثار فاخر و بلیغ و شیوا نیست، اما چون خوانندگان و مخاطبان از صنوف مختلفند و برخی با فنون بلاغت سروكار ندارند و طالب سخنی قالب درك می باشند بدین جهت از همه دست شعری بهره جستند تا آن گروه نیز مطلوب خود را بیابند.

مطلب دیگر اینكه برخی از تركیبات و قصائد مطول نقل شده كه در قسمتی از آن تصریح به نام امام مجتبی،علیه السلام، است از نقل آن گزیری نبود، زیرا نمی شد تنها به همان قسمت كه



[ صفحه 10]



نام آن حضرت آمده اكتفا كرد، چون ارتباط مطلب از هم گسیخته می شد، اما با نقل كل اثر این ارتباط محفوظ است.مطلب دیگر اینكه از بعضی سروده ها ابیاتی كه تعقید داشت و برای برخی از مطالعه كنندگان ایجاد اشكال می كرد حذف شد، اما این عمل چنان نیست كه به ارتباط و اتصال مطلب خللی وارد كند، بلكه كاملا ارتباط محفوظ است.

در پایان از اهل نظر و ارباب اعتذار می جوییم و از كاستیها پوزش می طلبیم، مراد ما نخست كسب رضای خداوند متعال و اظهار ارادت به پیشگاه بزرگترین مظلوم تاریخ است كه جلالت و قدر آن بزرگوار چنان كه باید شناخته نشده است و نیز خدمتی به ادب دوستان و ارادتمندان خاندان رسالت و دوستداران مقام عظمای ولایت.

از پروردگار عطابخش و خطاپوش خاضعانه خواستاریم كه این خدمت ناچیز را ذخیره ی روز لاینفع مال و لابنون قرار دهد بمنه و كرمه.

محمود شاهرخی



[ صفحه 11]